دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe اینجا جای عجیبیست هر روزم به زوزمرگی بر پشت این میز های کوچک می گذرد آنقدر آنها را کوچک ساخته اند که زانوهایم به زانوهایت می چسبد اما آن کافه چی نمی داند که هر چند میزهایش کوچک باشد و تو به من نزدیک تر دل […]

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

اینجا جای عجیبیست

هر روزم به زوزمرگی بر پشت این میز های کوچک می گذرد

آنقدر آنها را کوچک ساخته اند که زانوهایم به زانوهایت می چسبد

اما آن کافه چی نمی داند که هر چند میزهایش کوچک باشد و تو به من نزدیک تر

دل ها که دور باشد حتی اگر هم نفسش باشی و هم نفست نباشد

باز هم غریبه ای

حتی در این نزدیکی

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

تلخم درست مثل خنده بی حوصله

مثل قهوه بی شکر

مثل شکلات تلخ نگاه تو که بی رحمانه وسوسه ام می کند

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

چای ؟

قهوه ؟

نسکافه ؟

نمی دانم!

هر کدام دیرتر خنک و تمام شود

تا بهانه با تـو بودنم بیشتر شود

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

تلخ منم همچون چای سرد

که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی

تلخ منم

چای یخ که هیچکس ندارد هوسش را!

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

قهوه دم می کنم

نصـف قاشق سیانور بـــه فـنجانت مـــی ریزم

لبخند که می زنی …

می گویم : قهوه ات سرد شده بگذار عوضش کنم …

این کار هر شب من است

سال هاست که می خوام تو را بکشم ولی لبخندت …

لعنتی …

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

مرد اگر بودم

نبودنت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم

نبودنـت دود می شد و می نشست روی بـخار شیشه های قهـوه خانه

بعد تـکیه می دادم بـه صنـدلی چشم هایم را می بستم

و انـگشتانم را دور استکان کمر باریـک چای داغ حلقه می کردم

تـا بیشتـر از یادم بروی

نامرد اگر بودم نبـودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم

همچنین بخوانید:  آوای انتظار همراه اول علیرضا قربانی

مرد نیستم اما نامرد هم نیستم

زنـم ونـبودنت پـیرهنم شده است

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

تنهایی که تلخ باشد

تنهایی که سرد باشد

قهوه ات هرقدر شیرین و داغ باشد

بازهم تلخ و سرد است

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

می نشینم روی ایوان با دو استکان چای …

آری فقط با دو استکان چای

می نشینم به انتظار ، فکر می کنم ، فکر می کنم و تکرار می کنم

تو می آیی … تو می آیی … تو می آیی ...

و یک روز تو می آیی به روی ایوان برای صرف چای و می پرسی :

هنوز هم دوستم داری ؟ …

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe

شیر و شکر نه شام هم نه ، قهوه لطفا

قلیان پشت بام هم نه ، قهوه لطفا

بدجور تلخم این غزل طاقت ندارد

این واژه های خام هم نه ، قهوه لطفا

بی شیر آقا بی شکر بی قند بی عشق

نه ، مثل من ناکام هم نه ، قهوه لطفا

خانم شما خوبید؟ آرامید؟ من؟ ها-

تلخم فقط ، آرام هم نه ، قهوه لطفا

آقا کمی موزیک هم با خود بیارید

آرام نه ، سرسام هم نه ، قهوه لطفا

خانم شما گیجید ! نه من خوبِ خوبم

درگیر با اوهام هم نه ، قهوه لطفا

دلگیرم و دلتنگ اما گله اصلا

از عشق نافرجام هم نه ، قهوه لطفا

دلنوشته های قهوه و چای و کافه SMS Kafe